نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی




 

مردمی بودن زمامداران

از جمله مهمترین ویژگی ها و خصوصیات رفتاری که لازم است زمامداران مسلمان متصف بدان باشند، مردمی بودن است؛ یعنی باورداشتن مردم، با همه ی وجود خود را خادم مردم دانستن، دور نشدن از مردم و مشکلات آنان، جدانساختن خود از مردم، هیچ امتیازی برای خود نسبت به مردم قرار ندادن و خلاصه با مردم بودن و برای مردم کار کردن.
مردمی بودن زمام داران زمانی صورتی واقعی و به دور از تصنع و تکلف، و روی و ریا خواها داشت که مردم در بینش آنان جایگاهی واقعی داشته باشند و آنان خود را خدمتگزار مردم و برای مردم بدانند. با این ویژگی است که زمامداران محبوب خداوند خواهند بود. شیخ کلینی به اسناد خود از امام صادق (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود:
«الخَلقُ عِیالُ اللِه، فَاحبُ الخَلقِ الیَ اللهِ مَن نَفعَ عیِالَ اللهِ.»(1)
مردم خانواده و عیال خدایند، پس محبوبترین مردمان نزد خدا کسانی اند که به عیال خدا خدمت کنند و سود برسانند.
هم چنین امام صادق (ع) فرموده است:
«قالَ اللهُ عزَّوجلَِ: الخَلق ُعیاِلیَ، فَاحَبهُم الیَّ الطَفُهم بهِم و اسَعاهُم فِی حَوائجِهم.»(2)
خدای عزوجل فرموده است: مردم خانواده و عیال من اند، پس محبوبترینشان نزد من کسی است که نسبت به آنان مهربانتر و در [برطرف کردن] نیازهایشان کوشاتر باشد.
زمامداران مسلمان که مردمان را خانواده و عیال خداوند می دانند و قرب الهی را در خدمتگزاری آنان می فهمند، با همه ی وجود خود به مردمان عشق می ورزند و در زندگی خود تمایزی نسبت به ایشان فراهم نمی کنند و از مردم فاصله نمی گیرند و به آرا و نظریات مردم احترام می گذارند. در اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) مردمی بودن زمامداران، رکنی اساسی در زمامداری است. در اندیشه ی امام علی (ع) اگر نیت زمامداران درست باشد و عملکرد آنان موجب اصلاح کار مردم و رفاه و آسایش باشد آن عملکرد الهی است؛ از این رو حضرتش در عهدنامه ی مالک اشتر، بدو می نویسد:
«وَاِن کانَت کلُها للهِ اذا صَلحَت فیِها النِیهُ و سَلمِت منهَا الرَّعیهُ.»(3)
همه کار در همه وقت برای خدا محسوب می شود، اگر نیت درست باشد و رعیت را از آن آسایش بود.
با این توجه، در اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) مردمی بودن زمام داران مشخصات و نشانه هایی دارد که بر اساس آنها معلوم می شود که کدام زمامدار مردمی و کدام از آن به دور است.

فروتنی در برابر مردم

زمامداری که خود را خدمتگزار مردم می داند، در رفتار خود با مردم افتاده و فروتن خواهد بود و به هیچ وجه در رفتارش با آنان برتری جویی و سلطه گری وجود نخواهد داشت. امیرمؤمنان علی (ع) در نامه ای که به یکی از والیان خود نوشته، چنین فرموده است:
«وَاخفِض للرَّعیهِ جنَاحَکَ.»(4)
در برابر رعیت فروتن باش.
امیر مؤمنان علی (ع) خود هم چون رسول خدا (ص) متواضعانه ترین رفتار را با مردمان داشت و در میان مردم مانند یکی از آنان بود.

پرهیز از امتیاز نسبت به مردم

از مشخصات برجسته ی مردمی بودن زمامداران، پرهیز آنان از هرگونه امتیاز نسبت به مردمان است. پیشوای عدالت خواهان، امیرمؤمنان علی (ع) چنان بر این امر تأکید داشت که می فرمود از خداوند شرم دارم که خود را از برده ای یا آزاد شده ای برتر گیرم.(5)
آن حضرت کارگزاران خود را متوجه این امر می کرد که به هیچ وجه ذره ای بر مردم در آن چه مساوی اند برای خود امتیاز قائل نشوند، چنان که در عهدنامه ی مالک اشتر بدو یادآور شده است:
«وَ ایَّاکَ و الاِستئثارَ بمَا الناسُ فیهِ اسوهُ.»(6)
و بپرهیز از آن که چیزی را به خود مخصوص داری که بهره ی همه ی مردم در آن یکسان است.
ممتاز شدن یک گروه یا یک طبقه نسبت به مردمان، مایه ی تباهی سیاست و حکومت است. امیرمؤمنان علی (ع) اجازه نمی داد که کارگزارانش برای خود و خانواده شان برتری و امتیازی نسبت به مردم ایجاد کنند. در نامه ای به محمد بن ابی بکر هنگامی که او را والی مصر قرار داد، چنین نوشت:
«و أَحبِب لعامَّه رعَیتِکَ ما تحُبُ لنَفسکَ و اهلِ بَیتِکَ و اکرِه لهُم ما تُکرِهُ لنَفسکَ و اهلِ بَیتکَ.»(7)
و برای همه ی رعیت خود آن چه برای خود و خاندانت دوست داری، دوست بدار؛ و برای آنها آن چه خود و خاندانت نمی پسندی، مپسند.
بنابراین در اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) زمامداران باید خود را با مردم یکسان بشمرند و امتیازی نسبت به آنان در آن چه همه یکسانند قرار ندهند.

پرهیز از فاصله گرفتن از مردم

بنابر سیره ی سیاسی علی (ع) زمامداران مسلمان حق ندارند از مردم فاصله بگیرند و خود را از دسترس مردم دور نگه دارند. آن حضرت خود هم چون رسول خدا (ص) پیوسته با مردم و در میان مردم و در دسترس ایشان بود و هرگز خود را در پس پرده فرو نبرد و از مردم دور نشد. آن حضرت در میان مردم - با وجود خطرهایی که وی را تهدید می کرد - رفت و آمد می نمود و خود خرید مایحتاج خانواده اش را انجام می داد، چنان که در این باره نوشته اند:
«علیُ (ع) کانَ یَحملُ التمَر و المِلحَ فی ثَوبهِ و یَدهِ و یقُولُ»:

لا ینُقِصُ الکامِلُ مِن کَمالِه
ما جَر من نفعٍ الی عِیالِه(8)

علی (ع) به دست خود و در [گوشه] جامه اش خرما و نمک حمل کرد و می فرمود:
از کمال شخص کامل چیزی کم نمی شود که به خانواده اش خدمت کند و نیازشان را خود حمل کند.

پرهیز از تشریفات

از شاخصه های برجسته ی مردمی بودن، پرهیز از هرگونه تشریفات است، چنان که در سیره ی سیاسی علی (ع) بر آن تأکید شده است.
قوت و عظمت و عزت زمامداران مسلمان در جلال و دبدبه هی ظاهری و تشریفات چشم پرکن نیست بلکه با جلال و حشمتهای معنوی است که توأم با سادگی و بی پیرایگی است. در اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) این اجازه برای کسی وجود ندارد که مردمان را جزو جلال و دبدبه ی خود قرار دهد. داستان دویدن مردم شهر «انبار» پیشاپیش و در پی آن حضرت و سخنان امام (ع) بدیشان گویاترین نمونه است. شریف رضی آورده است:
«و قالَ (ع) و قد لَقیهُ عندَ مَسیرهِ الی الشامِ دهاقینُ الانباِر فَترجَلُوا لُه و اشتُّدوا بَین یَدیهِ فَقال: ما هذا الذِی صنعتُموه؟ فقَالوا: خُلُق منِا نعُظِمُ به اُمراءنا. فقَال: و اللهِ ما یَنتفِعُ بهذَا امرَاوکُم؛ و انَّکُم لتَشقُون به عَلی انفُسکم فی دُنیاکُم و تَشقوَن به فی آخرِتکُم.و ما اخسَر المَشقهَ ورَاءها العِقابُ، و اربحَ الدعهَ معَها الامانُ مِن النارِ.»(9)
و چون دهقانان انبار [شهری در ده فرسخی غرب بغداد و از شهرهای آباد عصر ساسانی](10) هنگام رفتن امام به شام او را دیدند، برای وی پیاده شدند و پیشاپیشش دویدند. فرمود: این چه کار بود که کردید؟ گفتند: عادتی است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ می شماریم. فرمود: به خدا که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج می افکنید و در آخرتتان بدبخت می شوید. و چه زیانبار است رنجی که کیفر در پی آن است، و چه سودمند است آسایشی که با آن از آتش در امان است.
امام علی(ع) این گونه روابط را محکوم می کرد و اجازه نمی داد و مردمی بودن زمامداران به این عادات و تشریفات آلوده شود؛ و این گونه مناسبات را مایه ی بدبختی مردمان می دانست و نتیجه ی آن را عقاب و آتش معرفی می کرد. روایت شده است که امام صادق (ع) فرمود:
«خَرجَ امیرالمؤمنین (ع) عَلی اصحابهِ و هُو راکبُ، فمَشوا خَلفُه، فالتفتَ الیِهم فقَال: لکُم حَاجه؟ فقالُوا: لا، یا امیرالمؤمنین! ولکنَّا نُحبُّ ان نَمشِی مَعکَ. فقاَل لهُم: انصرفُوا! فانَّ مَشی الماشِی مَع الراکبِ مَفسدهُ للراکبِ، و مَذلهُ للماشیِ... و رَکبَ مرهً اخَری فمَشوا خَلفُه، فقَال: انصرفُوا فان خَفقَ النعِال خَلفَ اعقابِ الرِجال مَفسدهُ للقُلوبِ النوکَی.»(11)
امیرمؤمنان علی (ع) برای رفتن نزد اصحاب خود سواره به راه افتاد، و کسانی در پی او پیاده به راه افتادند، پس متوجه ایشان شد و گفت: حاجتی دارید؟ گفتند: نه ای امیرمؤمنان، بلکه دوست داریم که همراه تو باشیم. به ایشان گفت: پی کار خود روید که اگر پیاده ای همراه سواره ای رود اسباب تباهی سواره است و خواری پیاده... و بار دیگر سوار شد و کسانی در پی وی به راه افتادند، پس گفت: در پی کار خود روید و دور شوید، که صدای کفش ها به دنبال مردان، اسباب تباهی دل های احمقان است.

شریک بودن در سختی های مردم

زمامداران مسلمان باید در همه ی سختی ها و مشکلات با مردم شریک باشند، زیرا آنان که روحیه ی مردمی دارند چونان مردم می زیند و هرگز به گونه ای زندگی نمی کنند که لمس نکنند مردم در چه حالی اند و چه می کشند.
در اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) زمامداران مسلمان نه تنها باید در مشکلات و سختی ها شریک مردمان باشند، بلکه باید نمونه و الگوی آنان باشند. علی (ع) در نامه ای که به عثمان بن حنیف، والی خود در بصره، نوشته، چنین یادآور شده است:
«أ اقنعُ ِمن نفَسی بان یُقالَ هذا امیرالمؤمنین و لا اُشارکُهم فی مَکارهِ الدَِّهر، او اکُونَ اسوهً لهُم فی جُشوبه العَیشِ.»(12)
آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان گویند، و در ناخوشایندهای روزگار شریک آنان نباشم؟ یا در سختی زندگی نمونه ای بر ایشان نشوم؟

پرهیز از احتجاب

از مهم ترین ویژگی هایی که زمامداران مسلمان باید رعایت کنند پرهیز از احتجاب است.
«احتجاب» در لغت به معنای در پرده شدن، در حجاب شدن و در پرده رفتن است؛(13) و بنابر اندیشه و سیره ی سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) به معنای دور بودن از مردم، فاصله گرفتن از مردم، خود را از مردم جدا کردن، ارتباط مستقیم با مردم نداشتن و در نتیجه بی اطلاع بودن یا کم اطلاع بودن از مردم و مسائل و مشکلات ایشان است.
در صدر اسلام زمامداران و کارگزاران نظام به هیچ وجه از مردم فاصله نمی گرفتند و ارتباط مردم با ایشان سهل و به دور از تشریفات بود؛(14) و نخستین کسی که خود را در حجاب قرار داد و از مردم فاصله گرفت و نگهبانان و پاسبانان و دربانان بر درگاه خود گماشت و تشریفات به پا کرد و ارباب حاجت را در درگاه خود منتظر نگه داشت، معاویه بود که خلافت نبوی را برچید و سلطنت اموی را به پا کرد و خود را پادشاه خواند.(15)
پیش از حاکم شدن امویان زمامداران به شدت از احتجاب پرهیز می کردند و راندن ارباب حاجت از درگاه زمامدار و خلیفه از نظر شرعی ممنوع بود و هیچ کس چنین نمی کرد، ولی همین که وضع خلافت دگرگون شد و خلافت به سلطنت مبدل گردید، نخستین چیزی که رسم شد وضع درگاه زمامداران و بستن آن به روی عامه ی مردم بود.(16)
پیش از آن که امویان راه و رسمی سلطنتی به پا کنند و شیوه های نیکوی زمامداران را زیر پا بگذارند، زمامداران بسیار ساده رفت و آمد می کردند و در میان مردم بودند و به راحتی سخن ایشان را می شنیدند و ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ با مردم داشتند. به بیان ابن طقطقی مورخ گرانقدر: «مانند سایر مردم در کوچه و بازار آمد و شد می کردند، و هرگاه با پست ترین افراد رعیت به گفتگو می پرداختند، سخنی درشت تر از سخن خویش از وی می شنیدند، و این گونه روش را از دینی می دانستند که پیغمبر (ص) بدان مبعوث شده بود.»(17)

راه و رسم امیرمؤمنان علی (ع)

امیر مؤمنان علی (ع) خود به شدت از هرگونه احتجابی پرهیز می کرد و کارگزاران خود را فرمان می داد که چنین باشند. رفتار سیاسی علی (ع) که تأسی به راه و رسم پیامبر اکرم (ص) بود، بهترین نمونه ی راه و رسمی نیکو در زمامداران و مدیریت است.
نقل کرده اند که ضرار بن ضمره ضبایی از خواص اصحاب علی (ع) بر معاویه وارد شد. معاویه به او گفت: «علی را برای من وصف کن.» گفت: «مرا از این کار معاف دار.» معاویه گفت: «حتماً باید وصف کنی.» گفت: به خدا سوگند دوراندیش و نیرومند بود، سخنانش روشنگر حق از باطل و حکمش عادلانه بود، علم از اطراف او می بارید و حکمت از رفتارش نمودار بود... به خدا سوگند که او در میان ما مانند یکی از ما بود، هرگاه به سوی او می آمدیم به ما نزدیک می شد و وقتی او را دعوت می کردیم، می پذیرفت و هرگاه از او پرسش می کردیم پاسخمان می داد...»(18)
علی (ع) در شیوه ی زمامداری خود چنان رفتار می کرد که میان او و مردمش هیچ پرده ای حایل نشود و مردمش با او احساس نزدیکی و بی پیرایگی کنند. در خطبه ای که در میدان «صفین» ایراد کرد و حقوق مردمان را بدیشان یادآور شد، تمام آن چه را که زمامداران خودسر و ستمگر می پسندند زیر پا نهاد و راه و رسم درست رابطه ی میان زمامداران و مردمان را به همگان آموخت، چنان که فرمود:
«فَلا تکُلمونِی بما تُکلمُ به الجَبابرهُ، و لا تَتحفظُوا مَنی بما یتُحفظُ بهِ عندَ اهلَ البادرَه، و لا تُخالِطونیِ بالمُصانَعه، و لا تظُنوا بی استثقالاً فی حقٍ قیلَ لی، و لا التِماس اعظامٍ لنفَسی، فانهُ مَن استثقلَ الحقَّ ان یُقالَ لُه او العَدل ان یُعرض علیهِ، کانَ العَملُ بهِما اثقلَ علیهِ. فلا تکفُوا عَن مُقالهٍ بحق او مشورهٍ بعدلٍ، فانی لستُ فی نفَسی بفَوق ان اُخطیَّ، ولا آمنَ ذلک منِ فعِلی، الا ان یَکفیَ اللهُ مِن نَفسی ما هُو املَکُ به منِی.»(19)
با من چنانکه با جباران سخن می گویند سخن مرانید، و چنان که با مستبدان، محافظه کاری می کنند از من کناره مجویید، و با ظاهرآرایی و به طور تصنعی آمیزش مدارید، و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید، و نخواهم مرا بزرگ انگارید، چه آن کس که شنیدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بری وی دشوار بود، کار به حق و عدالت بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق، یا رای زدن در عدالت باز مایستید، که من خویشتن را [به عنوان یک انسان] برتر از آن نمی دانم که اشتباه نکنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.
امیر مؤمنان علی (ع) در این سخنان از مردم خود می خواهد که با او چاپلوسانه و سازشکارانه آمیزش نکنند و سخن حق را بی پروا بیان کنند و آن چه را درست و عدل می دانند بگویند و هیچ حجابی میان خود و آن حضرت احساس نکنند.

پیامدهای احتجاب

احتجاب زمامداران و دور شدن آنان از مردم و مشکلات ایشان، نه تنها ارتباط قلبی و معنوی میان مردم و زمامداران را سست و نابود می کند، بلکه آگاهی لازم برای اداره ی امور را از آنان سلب می کند. احتجاب ارتباط های انسانی را از بین می برد و ستمگری و بیداد به بار می آورد. امیرمؤمنان علی (ع) کارگزاران خود را از احتجاب و فاصله پیدا کردن با مردم سخت بر حذر می داشت، چنان که در عهدنامه ی مالک اشتر فرموده است:
«فَلا تُطولنَ احتجابَک عَن رعَیتِکَ، فان احتجابَ الوُلاه عَن الرَّعیه شُعبه مِن اضیقِ، و قلهُ علمِ بالاُمُور، و الاحتجابُ منُهم یَقطعُ عنَهم علمَ ما احتجُبوا دونهُ فیصغرُ عنِدهُم الکبیرُ، و یَعظُم الصغیرُ، و یَقبُح الحَسنُ، ویَحسُن القبَیحُ، و یُشابُ الحقُ بالباطلِ.و انمَا الوَالی بَشرُ لا یَعرفُ ما تَواری عَنه الناسُ به مِن الامُور، و لَیست علَی الحَق سماتُ تعُرف بهَا ضُروبُ الصِدق منَ الکَذِبَ.»(20)
هیچ گاه خود را زمانی طولانی از رعیت پنهان مدار! زیرا دور بودن زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعی محدودیت و بی اطلاعی نسبت به امور است، و این چهره پنهان داشتن زمامداران، آگاهی ایشان را درباره ی مسائل نهانی قطع می کند. در نتیجه، بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک، بزرگ، کار نیک، زشت و کار بد، نیکو؛ بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک، بزرگ، کار نیک، زشت و کار بد، نیکو؛ و حق با باطل آمیخته می شود. و همانا والی، انسانی است که آن چه را مردم از او پوشیده دارند، نداند؛ و حق را نشانه ای نبود تا بدان راست از دروغ شناخته شود.
امیرمؤمنان علی (ع) تأکید می کند که زمامداران با مردم کاملاً مرتبط باشند و در میان مردم باشند و خود را از مردم جدا ندانند و در پس پرده قرار ندهند.
در اندیشه ی سیاسی علی (ع) «احتجاب» از یک سو ستمی به مردم است و از سوی دیگر ستمی به خود زمامدار.«احتجاب» پیوند زمامداران را با مردم قطع یا سست می کند و نیز زمامداران را از آگاهیهای لازم محروم می سازد. وقتی مسئولان امور نتوانند با مردم ارتباط مستقیم و عادی داشته باشند، هم راه های کسب اطلاعات آنان محدود می شود و بسیاری از امور بر ایشان پنهان می ماند یا دگرگون جلوه داده می شود، و هم دوری از مردم آنان را از عدالت و انصاف و حق دور می سازد.
امیرمؤمنان علی (ع) در نامه ای به قیس بن سعد بن عباده هنگامی که فرماندار آذربایجان بود، نوشت:
«فاِلن حجابَک و افتَح بابکَ، و اعمَد الیَ الحَق، فان وافق الحَق ما یحَبُوا سرهُ، و لا تَتبع الهَوی فَیُضلکَ عَن سبیلِ اللهُ. ان الذینَ یُضلوُنَ عَن سَبیلِ اللهِ عذابُ شدیدُ بمَا نَسوا یَوم الحِسابِ.»(21)
پس، از مردم روی پنهان مدار و حجاب از پیش خود بردار و در خانه ات را بر روی همگان باز نگه دار، و تکیه گاهت حق و حقیقت باشد، زیرا آن کس که با حق همراه باشد، از عدالت منحرف نمی شود و نزدیکان و خواص را بر سایرین مقدم نمی دارد. و از هوای نفس و خواهش های نفسانی پیروی مکن که پیروی هوای نفس تو را گمراه می کند و از راه خدا باز می دارد. همانا آنان که از راه خدا منحرف می شوند برای ایشان عذاب و شکنجه ای سخت است، زیرا روز حساب را فراموش کرده و از یاد برده اند.
قطع ارتباط با مردم موجب عذاب و آتش دنیا و آخرت است و هیچ آتشی چون جدایی زمامداران و مردم، نظامسوز نیست.

پی نوشت ها :

1. الکافی، ج2، ص 164.
2. همان، ص 199.
3. نهج البلاغه، نامه ی 53.
4. همان، نامه ی 46.
5. الغارات، ص 66؛ روضه الواعظین، ص 122.
6. نهج البلاغه، نامه ی 53.
7. تحف العقول، ص 122؛ ابوجعفر بن الحسین الطوسی، الامالی، قدم له السید محمد صادق بحرالعلوم، المطبعه الحیدریه، النجف، ج1، ص 30.
8. ابوطالب محمد بن علی المکی، قوت القلوب فی معامله المحجوب، دارالفکر، بیروت، ج2، ص 233؛ و نیز ن.ک: ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، دار الاضواء، بیروت، 1405ق. ج2، ص 104؛ بحارالانوار، ج41، ص 54.
9. نهج البلاغه، حکمت 37؛ و نیز ن.ک: وقعه صفین، ص 144؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 104.
10. معجم البلدان، ج1، صص 257-258.
11. بحارالانوار، ج41، ص 55.
12. نهج البلاغه، نامه ی 45.
13. محمد معین، فرهنگ فارسی، چاپ چهارم، انتشارات امیرکبیر، 1360ش، ج1، ص 153.
14. ر.ک: محمد جلال شرف، نشاه الفکر السیاسی و تطوره فی الاسلام، دارالنهضه العربیه للطباعه و النشر، بیروت، 1982م.ص 88.
15. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 232.
16. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، دیوان المبتدا و الخبری فی تاریخ العرب و البریر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر (تاریخ ابن خلدون)، تحقیق خلیل شماده و سهیل زکار، دارالفکر، بیروت، 1408ق.ج1(المقدمه)، ص 296.
17. محمد بن علی بن طباطبا (ابن طقطقی)، تاریخ فخری در آداب ملکداری و دولت اسلامی، ترجمه ی محمد وحید گلپایگانی، چاپ دوم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.ص 34.
18. ابوبکر عبدالله بن محمد المعروف بابن ابی الدنیا، مقتل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، تحقیق محمد باقر المحمودی، الطبعه الاولی، مؤسسه الطبع و النشر التابعه لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1411ق.ص 100؛مروج الذهب، ج2، ص 421؛ ابوعلی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، الامالی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج2، ص 147؛ الامالی الصدوق، ص 449.
19. نهج البلاغه، خطبه ی 216.
20. همان، نامه ی 53.
21. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 202.

منبع مقاله: دلشاد تهرانی، مصطفی، (1379)، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی (ع)، چاپ چهارم: 1387.